طوبی اردلان | شهرآرانیوز - هم زمان با غروب روز سه شنبه بود که آفتاب عمر استاد سیدمیرحسن ارژنگ نژاد (به اختصار حسن ارژنگ خوانده میشد) هم غروب کرد؛ یکی از چهرههای بنام هنر مجسمه سازی ایران که آشنایان، او را به عنوان یکی از پیشگامان هنر مجسمه سازی ایران و از پیشکسوتان «هنرشهری» میشناسند. مردی که یک قرن و یک سال در این جهان باقی بود تا فرصت هنرنمایی بیشتری داشته باشد برای خلق یادگارهایی که این روزها حکم نوستالژی و نمادهای خاطره ساز را برای بسیاری از ایرانیان دارد. از او ماندنیهای بسیاری در شهرهای مختلف ایران وجود دارد، اما در زادگاهش مشهد، چندین طرح درانداخته است که دههها پس از این باقی، زنده و محترم هستند. سطرهای بعدی، یادی است از آثار او در مشهد.
متولد ابتدای قرن ۱۴ بوده است در مشهد، اما آن طور که خودش در گفت وگویی که دوسال پیش با او داشتیم، بیان کرده بود، نسبت اجدادش به بلاد باکو در آذربایجان میرسید که بعدها به ایران کوچانده شده بودند. دانش آموز مدرسه عنصری مشهد بوده، اما پس از فوت پدر و مادرش ترک تحصیل میکند و به تهران میرود تا در کارگاه مجسمه سازی پسرخاله اش، غلامرضارحیم زاده ارژنگ، شاگردی کند.
مدتی بعد از کوچ به تهران دوباره سر نیمکت مدرسه مینشیند تا سالها بعد بشود دانشجوی رشته نقاشی و مجسمه سازی در دانشگاه کیف شوروی سابق؛ «بعدها برای کسب تجربه بیشتر به ترکیه، لبنان و اروپا سفر کردم. آن سالها در آنکارا پسرخالهای به نام عابدین ایتیل داشتم که پروفسور زبانهای کهن بود. ازطریق او پایم به دانشگاه آنکارا باز شد و در کلاسهای رشته مجسمه سازی آنجا به صورت مستمع آزاد شرکت کردم.
پس از آن به فرانسه و ایتالیا رفتم. در فرانسه به کلاسهای دانشگاه بوزار پاریس میرفتم که دانشگاه هنری بسیار معروفی بود. در ایتالیا هم دو کارخانه خیلی معروف ریخته گری و مجسمه سازی بود که یکی از کارهای مهمشان، این بود که ماکت هر مدلی را در هر اندازهای که میخواستید، بزرگ میکردند، به آنجا دادند که در این ابعاد بزرگ شد. نخستین کارم را که ساخت یک مادیان با کره اش بود، به سفارش دکتر میمندی نژاد برای دانشکده دام پزشکی تهران انجام دادم و بعد از آن، همان طورکه تجربه ام در ساخت مجسمه بیشتر شد، سفارش کارها هم افزایش پیدا کرد.»
مشهدی ها، فرقی ندارد زائر باشند یا مجاور، هرکسی گذرش به میدان فردوسی مشهد افتاده، نخستین چیزی که توی چشمش نشسته، مجسمه حکیم ابوالقاسم است با یک دست بر افراشته بر آسمان و شاهنامهای در بغل. قدیمیترین تندیس نصب شده از حکیم توس در شهر به سال ۱۳۳۸ خورشیدی، درست وقتی که استاد ارژنگ سی و هشت ساله بوده است. او خود پیشتر در مصاحبهای که دو سال پیش با او انجام داده بودیم، درباره ساخت و نصب این مجسمه این طور گفته بود: «ما (حسن ارزنگ و پسر خاله اش غلامرضا رحیم زاده ارژنگ) مجهزترین کارگاه برنزریزی و ریخته گری را در تهران داشتیم که آن را با آوازهای خوش از کارهایمان همراه کرده بودیم.
معمول کار این بود که سفارشها را غلامرضا رحیم زاده ارژنگ میگرفت و ما آن سفارش را به صورت گروهی در کارگاه میساختیم. مجسمه میدان فردوسی را رحیم زاده از شهرداری مشهد سفارش گرفت. برای همین هم اسم و امضای رحیم زاده در پایین پای مجسمه حک شده است، اما کار گروهی انجام شد. طرح ماکت مجسمه را من کشیدم و با همکاری غلامرضا رحیم زاده و اسماعیل ارژنگ (پسر غلامرضا رحیم زاده ارژنگ) آن را از جنس برنز و ۵ متر ارتفاع ساختیمش.»
اما اگر گذرتان به پارک همیشه سبز ملت مشهد افتاده باشد و توانسته باشید در آن برای ساعتی قدم بزنید، حتما نیم پیکرهای مشهور سینه ستبر کرده آن را هم دیده اید. یادگارهای شهری ارژنگ به ساخت مجسمه فردوسی خلاصه نمیشود و او در اواخر نیمه اول قرن چهاردهم، سردیسهای واقع در پارک ملت را هم به سفارش شهرداری مشهد میسازد؛ سردیسهایی که احوال ناخوششان در این سال ها، سبب دل شکستگی این هنرمند شده بود.
او دو سال قبل در مصاحبهای که با او انجام داده بودیم، درباره ساخت سردیسهای پارک ملت چنین گفته بود: «ساخت سردیس ۱۲ تن از مشاهیر را حوالی سال ۱۳۴۵، از شهرداری مشهد سفارش گرفتم که تعدادی خراسانی و برخی هم اهل سایر نقاط ایران بودند. پیش از چهره نگاری و ساخت ماکت، مطالعهای چندماهه را شروع کردم تا بتوانم براساس نژاد هر چهره، دوره زیست و جغرافیایی که در آن زندگی میکرده اند، فرم صورت و حتی لباس آنان را بازسازی کنم.
برای همین این کار برایم با زحمت شیرینی همراه بود و من همه آن سردیسها را دوست داشتم، ولی متأسفانه شهرداری مشهد در سالهای گذشته بارها و بارها این مجسمهها را بدون توجه به جنس و نوع کار، رنگ آمیزی کرده است. ابتدا به این کار اعتراض کردم و گفتم که میتوان این رنگها را با پیک که شعله کم جانی دارد و از آن برای بردن رنگ از روی مجسمه استفاده میشود، پاک کنند، اما بعدتر شنیدم که با یک برس سیمی به جان مجسمهها افتاده اند و این باعث شده است سردیسها خط خطی شوند. بسیار از این اتفاق دل شکسته شدم، زیرا آن مجسمهها با همین جنس برنزشان زیبا هستند و حتی اگر زنگ بزنند، بازهم آسیب نمیبینند.
مجسمه آرش کمانگیر در کاخ سعدآباد تهران یکی از شاخص ترین آثار استاد ارژنگ
همچنین در آن زمان که کمتر کسی در ایران برنزریزی حرفهای مجسمه انجام میداد، من به تنهایی و در سنین جوانی این کار را انجام دادم. نکته مهم دیگر این است که این کار شهرداری باعث از بین رفتن «تاش»های روی مجسمهها شده است. تاش دراصطلاح اثر انگشت یا امضایی است که هنرمند از خودش روی کار باقی میگذارد تا آن را شناسنامه دار کند.» ارژنگ در پایان آن مصاحبه خواست که بنویسم باید حتما به وضعیت مجسمههای پارک رسیدگی شود، وگرنه دیگر نمیتوان از آن با عنوان اثری هنری یاد کرد و این تعداد اندک از باقی ماندههای هویت شهری هم به سرنوشت از بین رفته بسیاری از آثار، خانهها و در کل، تاریخ و هویت شهرمان دچار خواهد شد.
ابوعلی سینا پزشک، دانشمند، فیلسوف، منجم، نویسنده، ریاضی دان، شیمیدان و... بزرگ قرن چهارم هجری و مشهور به ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس است. این دانشمند ایرانی در یکم شهریور سال ۳۵۹ چشم به جهان گشود.
متولد سوم ذی حجه سال ۳۶۲ هجری قمری در اطراف کاث خوارزم بوده است. او جزو اولین کسانی است که برای یافتن وزن مخصوص اجسام، وقت زیادی گذاشت. ابوریحان در زمینه فلسفه، ریاضیات، تقویم، جغرافیا، تاریخ و دیگر علوم عصر خود، سرآمد دانشمندان و اندیشمندان عصر بود.
دانشمند و نویسنده قرن پنجم و وزیر نامدار دوره سلجوقی است. هنگامی که ۳۲ سال داشت، دست به ایجاد مدارسی زد که به نظامیه مشهور است. ایجاد آب انبار، گرمابه، بازار و بیمارستانها از دیگر خدمات اوست که قرن پنجم را به شکوفاترین قرون فرهنگی اسلام تبدیل کرد.
او را رهبر نهضت ضد امویان میدانند. مشهور است که او در سال ۱۲۹ هجری با شعار «الرضا من آل محمد» علیه بنی امیه قیام کرد؛ به همین دلیل تعدادی از شیعیان با او همکاری کردند. قیام ابومسلم از مرو آغاز شد و به خلافت سلسله بنی عباس و کشته شدن مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در مصر انجامید.
محمد بن محمد بن حسن، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی، در جمادی الاول سال ۵۹۷هجری قمری در طوس به دنیا آمد. او در کودکی قرآن کریم، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت، سپس با راهنمایی پدرش، مقدمات ریاضیات و فقه و حدیث را آموخت. خواجه نصیر را احیاگر فلسفه و مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه میدانند.
سپهسالار مشهور خراسان در دوره سامانی، حاکم طوس و نیز بانی شاهنامهای منثور، معروف به شاهنامه ابومنصوری است. برابر نسب نامهای که در «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» برای ابومنصور آورده اند، او به اسپهبدان دوره ساسانی و از آنجا به پادشاهان پیشدادی نسب میبرد.
ابوعبدا... رودکی سمرقندی، زاده اواسط قرن سوم هجری قمری است. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی گوی و پدر شعر پارسی میدانند. وی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، اما در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همان جا به سال ۳۲۹ هجری قمری درگذشت.
خالق شاهنامه و زنده کننده زبان پارسی شاعر و حماسه سرای قرن چهارم در روستای پاژ خراسان به دنیا آمده است. سید حسن امین عاملی معتقد است اسلوب و روش به شعر در آوردن شاهنامه از قرآن گرفته شده است، فردوسی در شاهنامه بارها سخن از فرهنگ آورده و به دنبال پیوند فرهنگ ایران پیش و پس از اسلام با یکدیگر بوده است.
رادمان ماهکان معروف به یعقوب لیث بنیان گذار سلسله صفاریان بود که زرنج را به عنوان پایتخت برگزید. او زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی ایرانیان به رسمیت شناخت و از آن حمایت کرد و توانست در دوران حکومتش، کشورهایی مانند افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و غرب پاکستان را فتح کند.
پایه گذار سلسله افشار است. سرکوب شورشیان افغان و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد. او را ناپلئون آسیایی یا ناپلئون ایرانی و آخرین فاتح بزرگ آسیای میانه میدانند.
در هشت سالگی بر تخت شاهی نشست. امیرنصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعه زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کرده است. میگویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار، دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی، دشمنانش را مطیع خود ساخت یا نابود کرد.
فرمانروایی اشکانی به وسیله ارشک و برادرش تیرداد در سال۲۴۷ قبل از میلاد در نواحی شمالی پرثوه بنیان گذارده شد و حدود ۵۰۰ سال دوام پیدا کرد. در این برهه از زمان بیش از ۴۰ پادشاه از خانواده اشکانیان بر تخت سلطنت جلوس کردند که بنیان گذار آن ارشک اول (اشک اول) نام دارد.